همه ی ما

لذت بردن را یا دمان ندادند!

از گرما می نالیم ازسرما فرار میکنیم ...

در جمع ،از شلوغی کلافه میشویم و

درخلوت ، از تنهایی بغض میکنیم.

تمام هفته منتظر روز تعطیل هستیم و آخر هفته هم بی حوصلگی تقصیر غروب است وبس!

همیشه در انتظار به پایان رسیدن  روزهایی هستیم که بهترین روز هایی زندگیمان

را تشکیل میدهند:

مدرسه....دانشگاه ...کار...

حتی در سفر همواره به مقصد می اندیشیم 

بدون لذت از مسیر سفر!

غافل از اینکه زندگی همان لحظاتی بود که میخواستیم بگذرند...

  • ❤دُخــــmelikaـــــی شِیطُــــJOoOoNـــــون❤
سلام علیکم
لطفا در جهت حمایت از وبلاگ شهید مدافع حرم محمدحسین مرادی لینک وبلاگ شهید را در جایی مناسب در وبلاگتان قرار دهید
منتظر شما جهت حضور در وبلاگ شهید هستیم
عاقبتتون بخیر به حق حضرت ابوتراب

واقعا هم همینطوره.

وقتایی که حواسمون بهشون نیست زود میگذرند.

و بعد از اون حسرتش رو میخوریم...

راستی چرا نمیای به ما سر بزنی؟

آخ دختر من اصلا وقت دارم دوروزه خودم پست نزاشتم  رو چشم الان میام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

sweet cafe

نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد...

دیدگان تو در قاب اندوه

سرد و خاموش

خفته بودند

زودتر از تو ناگفته ها را

با زبان نگه گفته بودند

از من و هرچه در من نهان بود

می رمیدی

می رهیدی

یادم آمد که روزی در این راه

ناشکیبا مرا در پی خویش

میکشیدی

میکشیدی

آخرین بار

آخرین لحظه تلخ دیدار

سر به سر پوچ دیدم جهان را

باد نالید و من گوش کردم

خش خش برگهای خزان را

باز خواندی

باز راندی

باز بر تخت عاجم نشاندی

باز در کام موجم کشاندی

گر چه در پرنیان غمی شوم

سالها در دلم زیستی تو

آه هرگز ندانستم از عشق

چیستی تو؟

کیستی تو؟

اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ
بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را بخاطر بسپار
پرنده مردنی ست
Designed By Erfan Powered by Bayan