خخخخخ

آقا یه رفیق داریم اسطوره ی مشکلاته!!

بدشانس

بدهکار

تنها

مشروط

یعنی دیگه مشکلی نمونده این تجربه نکرده باشه 

بعد زنگ زدیم به گوشیش

پیشوازش میدونید چی بود؟

همه چی آرومه من چقدر خوش حالم

.

.

.

.

سوار تاکسی بودم راننده با ماشین پشتی

دعواش شدگفت:

ببین داداش من اینجا وایسادم و وای خواهم ساد .

میفهمی؟وای خواهم ساد.

.

.حیف فردوسی که خواست از ادبیات فارسی حمایت کنه.

من که پیاده شدم رفتم ولی او همچنان وای خواهد ساده بود.

.

.

.

.

یکی از نمونه های سرکوفت های پدران درآینده به فرزنداشون

.

.

.

.

من همسن تو بودم شش هفت تا گروه تو وایبر میچرخوندم

توچی؟

.

.

.

.

.

.

.

  • ❤دُخــــmelikaـــــی شِیطُــــJOoOoNـــــون❤
به جز جک آخر الباقی خوب بود [چشمک]
ممنون خخخخ آره خودمم از آخری خوشم نمیاد
چه سریع 
من خیلی سریعم! [چشمک]
خب برش دار آخری رو دیگه [دونقطه‌خط]
حالا مثل این که بقیه خوششون اومده ولش کن اشکال نداره
جمعه ۹ مرداد ۹۴ , ۱۵:۱۷ فروشگاه اینترنتی
اتفاقا فقط آخری خوب بود

چرا برمن فوش میدهی پیدرت خراست

اجدادت خراست

شوهر بر تو گیر نمی آید برمن ظالمی؟




خخخخ 
ممنون نظر دادی به هرحال هرکس سلیفه ای داره بیاید به هم احترام بزاریم

خخخخخ.

خیلی جالب بود.

راستی یه سوال:

وقتی نظر میدیم نمیشه شکلک بذاریم نه؟

ممنون نه هنوز این امکان وجود نداره خخ
احترام به سلیقه چیه!؟ :|
مردم رو مسخره میکنین میگین احترام به سلیقه؟ :|

من دیگه حرفی ندارم [گل]
باش ببخشید
تشکر [گل]
خواهش میکنم خودمم فکرشو نکرده بودم
چه قدر  خنده داره بود  میگم مشکلی هم بود که این نداشته باشه اسمت نمیدونم  بخاطره  همین فقط عزیزم مینویسم
نه دیگه هیچ مشکلی نبودخخخخمن تو نظرای قبلی اسمم رو بهت گفتم تو نظر پروفایل.....تو اسمت چیه؟
بنویس [اخم]
ببخشید امروز نمیشه انشاالله فردا آپ میکنم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

sweet cafe

نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد...

دیدگان تو در قاب اندوه

سرد و خاموش

خفته بودند

زودتر از تو ناگفته ها را

با زبان نگه گفته بودند

از من و هرچه در من نهان بود

می رمیدی

می رهیدی

یادم آمد که روزی در این راه

ناشکیبا مرا در پی خویش

میکشیدی

میکشیدی

آخرین بار

آخرین لحظه تلخ دیدار

سر به سر پوچ دیدم جهان را

باد نالید و من گوش کردم

خش خش برگهای خزان را

باز خواندی

باز راندی

باز بر تخت عاجم نشاندی

باز در کام موجم کشاندی

گر چه در پرنیان غمی شوم

سالها در دلم زیستی تو

آه هرگز ندانستم از عشق

چیستی تو؟

کیستی تو؟

اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ
بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد
پرواز را بخاطر بسپار
پرنده مردنی ست
Designed By Erfan Powered by Bayan