۱۲ خرداد
گاهی دلم میخواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش
لحاف را بکشم رویش.
دست بکشم روی موهایش و نوازشش کنم
برایش لالایی بخوانم
دسط کریه هایش بگویم:
"غصه نخور خودم جان!"
درست میشود؛درست میشود
اگر هم نشد
به جهنم؛
تمام میشود بالاخره تمام میشود.
گاهی دلم میخواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش
لحاف را بکشم رویش.
دست بکشم روی موهایش و نوازشش کنم
برایش لالایی بخوانم
دسط کریه هایش بگویم:
"غصه نخور خودم جان!"
درست میشود؛درست میشود
اگر هم نشد
به جهنم؛
تمام میشود بالاخره تمام میشود.
خســــته ام؛
آنـقـدر کـه
سـطر سـطر ایـن اشعـار را
بـه دنبـالـت دویـده ام،
هـرچـه نزدیکتـر میشـوم
تـو دور تـر میشـوی
و نمـی دانـی
کـه دوری اصـلا بهـانـه ی خـوبـی
بـرای فـرامـوشـی نیسـت...